این قضیه مال من نیست.یکی برام گفته.
یه خانم دکتر تو دانشگاه استادمون بود.یه داستانی برامون تعریف کرد.
گفت تو یکی از خیابونای شیراز یه روز داشتم پیاده می رفتم.
از روبرو یه پسر قد بلند و خوش چهره ای داشت میامد.یه تیشرتی تنش بود خیلی گشاد و بلند جوری که تن لاغرش توش زار میزد.
و روی شکمش با حروف بزرگ انگلیسی چند جمله نوشته بود.جملات را خواندم.
بهش که رسیدم صداش کردم.و اونم اومد.برای اینکه بهش بر نخوره خودم را معرفی کردم.بعد ازش پرسیدم : این لباس چیه پوشیدی؟چرا انقدر گشاده؟
گفت که خوشکله.مده ومنم پوشیدم.گفتم: تو که نمیدونی این چه لباسیه چرا پوشیدی؟
گفت حالا مگه چشه؟
گفتم این لباس روش نوشته شده من باردارم.مواظب باشید.گشادی این لباس هم به همین خاطره.این لباس را زنان حامله ی غربی میپوشند تا عابران مواظب باشند و به او نخورند.
پسره تا اینهارا فهمید چنان از خود بی خود شد که لباس را در آورد و با یک رکابی یدون خداحافظی فرار کرد.
بله دوستان بعضی از جوانان امروز ما اینگونه اند.
باید از جوانان دو سه دهه پیش سرمشق بگیریم.
خیلی از ماها بدونفکر همینطوری از یه چیزی تقلید میکنیم.به این میگن تقلید کورکورانه.
تقلید باید عاقلانه باشه و تقلید جاهل از عاقل نه جهل از جاهل تر.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: